عاشقی جرم قشنگی ست ....
درباره وبلاگ

نازنینم بی تو اینجا نا تمام افتاده ام ... " به صورتی که تویی کمتر آفریده خدا ... تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا "
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان " نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد.. "و آدرس Nazanin4316.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
" نازنینم ، تا خدا هست زندگی باید کرد "
سه شنبه 1 فروردين 1394برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : محسن       

 

 عاشقی جرم قشنگی ست

 

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

 به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

 به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

 به همان زل زدن از فاصله دور به هم

یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

 به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

 به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

 شبحی چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

 یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش

می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

 آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده

بر سر روح من افتاده و آوار شده

 در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

 یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

 رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

 اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست

پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

 حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش

عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

 آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

و تماشاگه این خیل تماشا شده است

 آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی